🟦 نقض آزادیها در ایران از سال ۱۳۵۷ تا امروز
بخش نخست: از انقلاب تا پایان اصلاحات
🟩 مقدمه: آزادی، رؤیایی که از آغاز انقلاب قربانی شد
آزادی، در تاریخ ایران، همواره واژهای مقدس و در عین حال پرهزینه بوده است. از مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷، نسلهای متعددی از ایرانیان برای دستیابی به آزادی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تلاش کردند. اما در هیچیک از این دورهها، آزادی به معنای واقعی آن ـ یعنی امکان انتخاب، نقد، اعتراض و زندگی بدون ترس ـ پایدار نمانده است.
انقلاب ۱۳۵۷ با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» پیروز شد. اما آزادی در همان لحظهای که به زبان مردم آمد، در ساختار قدرت تازهتأسیس قربانی شد.
به تعبیر یکی از روشنفکران ایرانی، «در ایران همیشه آزادی پیش از آنکه زاده شود، کشته شده است.»
در این مقاله، روند نقض آزادیها در ایران را از انقلاب ۱۳۵۷ تا امروز بررسی میکنیم. تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در این دوران، نشان میدهد که چگونه هر تلاش برای باز کردن فضای جامعه با واکنش سخت قدرت روبهرو شده است — از سرکوبهای خونین دههی شصت تا کنترل دیجیتال در دههی کنونی.
🟩 بخش اول: دههی نخست انقلاب (۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷) – از انقلاب مردم تا انحصار قدرت
در بهمن ۱۳۵۷، مردم ایران شاه را سرنگون کردند. در خیابانها، شعار آزادی و عدالت طنینانداز بود. اما ساختار قدرت جدید از همان ابتدا بر پایهی ایدئولوژی مذهبی و تمرکز قدرت بنا شد.
در سال نخست انقلاب، دهها حزب و سازمان سیاسی شکل گرفتند. اما در عمل، فقط گروههایی که خود را تابع «خط امام» میدانستند، اجازه فعالیت یافتند. احزاب چپ، ملیگرا و اقلیتهای مذهبی یکی پس از دیگری غیرقانونی اعلام شدند.
▪ دادگاههای انقلاب
در اسفند ۱۳۵۷، با فرمان آیتالله خمینی، دادگاههای انقلاب تشکیل شد. این دادگاهها بدون آیین دادرسی عادلانه و وکیل، حکم اعدام صادر میکردند. صدها نفر از نظامیان، کارمندان دولت سابق، فعالان سیاسی و روزنامهنگاران در ماههای نخست انقلاب اعدام شدند.
▪ سرکوب مطبوعات و زنان
روزنامههای مستقلی چون آیندگان و کیهان آزاد توقیف شدند. در تابستان ۱۳۵۸، اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری با خشونت پاسخ داده شد. در ادارات دولتی، حجاب اجباری شد و از سال ۱۳۶۲ قانون رسمی پوشش اسلامی برای همه زنان اجرا گردید.
▪ انقلاب فرهنگی و کنترل دانشگاهها
در سال ۱۳۵۹، حکومت پروژهی «انقلاب فرهنگی» را آغاز کرد. دانشگاهها بسته شدند تا از نظر فکری «اسلامی» شوند. هزاران استاد و دانشجو به جرم داشتن عقاید متفاوت اخراج شدند. تا سال ۱۳۶۲، دانشگاهها زیر نظارت شدید امنیتی بازگشایی شدند.
▪ جنگ و سرکوب داخلی
جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹–۱۳۶۷) برای حکومت فرصتی بود تا هر صدای مخالفی را خاموش کند. هر انتقادی با برچسب «ضد انقلاب» سرکوب میشد.
در اوایل دههی ۶۰، هزاران نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق و دیگر گروههای مخالف، در دادگاههای چند دقیقهای اعدام شدند.
▪ اعدامهای ۱۳۶۷
پس از پایان جنگ، حکومت دست به یکی از بزرگترین جنایتهای سیاسی قرن زد. در تابستان ۱۳۶۷، هزاران زندانی سیاسی که سالها در زندان بودند، به فرمان مستقیم رهبر وقت، اعدام شدند. خانوادهها هرگز از محل دفن عزیزانشان مطلع نشدند.
این دهه، الگوی دائمی جمهوری اسلامی را تثبیت کرد:
حذف مخالفان،
کنترل فرهنگی و رسانهای،
و تبدیل مذهب به ابزار سرکوب.
🟩 بخش دوم: دوران بازسازی و کنترل فرهنگی (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶)
با مرگ آیتالله خمینی و آغاز رهبری آیتالله خامنهای، جمهوری اسلامی وارد مرحلهی بازسازی اقتصادی و تثبیت سیاسی شد.
دولت اکبر هاشمی رفسنجانی تلاش کرد ایران را از ویرانی جنگ بیرون آورد. اما آزادی سیاسی همچنان سرکوب شد.
در ظاهر، کشور به سمت نوسازی رفت؛ اما در عمل، نهادهای امنیتی در همه حوزهها حضور داشتند. وزارت اطلاعات، سپاه و قوه قضاییه بر رسانهها، دانشگاهها و حتی هنر و سینما نظارت میکردند.
▪ قتلهای زنجیرهای
اواخر دههی ۷۰، موجی از ترور روشنفکران و نویسندگان مستقل ایران را تکان داد. داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از جمله قربانیان بودند. بعدتر روشن شد که مأموران وزارت اطلاعات عامل این قتلها بودهاند.
▪ سانسور و خودسانسوری
در این سالها، بسیاری از نویسندگان برای ادامهی فعالیت مجبور به مهاجرت شدند. در داخل کشور، چاپ کتاب، نمایش فیلم و حتی موسیقی با مجوز وزارت ارشاد ممکن بود.
سانسور رسمی و خودسانسوری در میان هنرمندان به قاعده تبدیل شد.
▪ زنان و اقلیتها
در دههی ۷۰، زنان بیش از پیش وارد دانشگاه و بازار کار شدند، اما در قوانین خانواده و ارث همچنان تبعیض وجود داشت. اقلیتهای مذهبی، بهویژه بهاییان، از حقوق اساسی محروم بودند و از تحصیل در دانشگاه بازمیماندند.
دوران رفسنجانی ظاهراً دوران ثبات بود، اما در باطن، جامعه در حال جوشش بود. نسل جوانی که از جنگ و ترس خسته شده بود، بهدنبال آزادی فردی و فرهنگی بود؛ زمینهای که چند سال بعد در انتخابات ۱۳۷۶ به شکوفایی رسید.
🟩 بخش سوم: اصلاحات، امید و بازگشت سرکوب (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸)
با پیروزی محمد خاتمی در خرداد ۱۳۷۶، بار دیگر نسیم آزادی در جامعه وزید. شعارهای «قانونگرایی»، «جامعه مدنی» و «گفتوگوی تمدنها» مردم را امیدوار کرد.
دانشجویان، روزنامهنگاران، هنرمندان و زنان از این فضا بهره بردند تا پس از سالها سکوت، صدای خود را بلند کنند.
▪ شکوفایی مطبوعات و اندیشه
در این دوران دهها روزنامه و مجله مانند صبح امروز، جامعه، نشاط و یاس نو منتشر شدند. روشنفکرانی چون عبدالکریم سروش و اکبر گنجی به نقد ساختار ولایت فقیه پرداختند.
دانشگاهها دوباره به کانون گفتوگو و اعتراض تبدیل شدند.
▪ سرکوب جنبش دانشجویی
اما تابستان ۱۳۷۸ نقطهی عطف بود. پس از توقیف روزنامه «سلام»، دانشجویان دانشگاه تهران تظاهرات کردند. حملهی نیروهای امنیتی و لباسشخصیها به خوابگاهها با ضربوشتم و بازداشت گسترده همراه شد.
واقعهی ۱۸ تیر بهروشنی نشان داد که حتی دولت اصلاحطلب نیز نمیتواند از آزادی مردم در برابر ساختار قدرت دفاع کند.
▪ مقاومت محافظهکاران
شورای نگهبان و قوه قضاییه بسیاری از مصوبات اصلاحطلبانه را رد کردند. روزنامهها یکییکی بسته شدند. فعالان سیاسی بازداشت و احزاب تعطیل شدند.
در پایان دوره خاتمی، از آن همه شور اولیه فقط ناامیدی و بیاعتمادی باقی مانده بود.
اصلاحات نتوانست نظام را دگرگون کند، اما جامعهای تربیت کرد که آزادی را بهعنوان حق طبیعی خود شناخت.
این بذر آگاهی در دهههای بعد به شکل جنبشهای بزرگتری جوانه زد.
🟦 بخش دوم: از جنبش سبز تا امروز
🟩 بخش چهارم: از جنبش سبز تا سرکوب دیجیتال (۱۳۸۸ تا ۱۳۹۹)
در خرداد ۱۳۸۸، انتخابات ریاست جمهوری میان محمود احمدینژاد و دو رقیب اصلاحطلب، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به نقطهای تعیینکننده در تاریخ جمهوری اسلامی بدل شد.
پس از اعلام نتایج و پیروزی مجدد احمدینژاد، میلیونها نفر از مردم ایران به خیابانها آمدند و شعار دادند: «رأی من کو؟»
این اعتراضات، که به جنبش سبز معروف شد، از چارچوب انتخاباتی فراتر رفت و به جنبشی برای آزادی و کرامت انسانی تبدیل شد.
اما پاسخ حکومت مانند همیشه سرکوب بود.
نیروهای امنیتی به تظاهرکنندگان حمله کردند، صدها نفر کشته و هزاران نفر بازداشت شدند. تصاویر ندا آقاسلطان، دختر جوانی که در تظاهرات کشته شد، نماد مظلومیت و مقاومت مردم ایران شد.
رهبران جنبش سبز، موسوی و کروبی، به حبس خانگی رفتند و هنوز پس از سالها در حصرند.
جنبش سبز هرچند سرکوب شد، اما فرهنگ اعتراض مدنی را در جامعه زنده کرد. پس از آن، دیگر هیچ نسلی در ایران سکوت مطلق را نپذیرفت.
در دهه ۱۳۹۰، جمهوری اسلامی با تحریمهای بینالمللی و بحران اقتصادی روبهرو شد. دولت حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ با وعده «اعتدال» و «گشایش اجتماعی» بر سر کار آمد، اما ساختار قدرت اجازه نداد اصلاحات واقعی رخ دهد.
در حالی که حکومت از «آزادی فضای مجازی» سخن میگفت، نهادهای امنیتی با استفاده از فناوری، کنترل و نظارت بر جامعه را گستردهتر کردند.
▪ سرکوب دیجیتال
از سال ۱۳۹۴ به بعد، «پلیس فتا» نقش کلیدی در کنترل اینترنت و رسانهها یافت.
وبسایتها فیلتر شدند، شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر مسدود شدند، و کاربران بهخاطر پستها یا استوریهایشان بازداشت شدند.
سانسور از روزنامه و تلویزیون به فضای مجازی گسترش یافت.
در سال ۱۳۹۶، موجی از اعتراضات سراسری ایران را فراگرفت. مردم از گرانی، فقر و فساد به ستوه آمده بودند. شعارها بهسرعت از اقتصادی به سیاسی تغییر کرد:
«مرگ بر دیکتاتور»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران».
نیروهای امنیتی با گلوله پاسخ دادند و دهها نفر کشته شدند.
دو سال بعد، در آبان ۱۳۹۸، افزایش ناگهانی قیمت بنزین جرقهٔ یکی از خونبارترین اعتراضات تاریخ جمهوری اسلامی را زد.
در کمتر از دو هفته، طبق گزارش عفو بینالملل، بیش از ۳۰۰ نفر کشته و هزاران نفر بازداشت شدند.
حکومت برای نخستینبار اینترنت کل کشور را قطع کرد تا تصاویر خشونت به بیرون درز نکند.
از این زمان به بعد، «سرکوب دیجیتال» به ستون اصلی سیاست کنترل تبدیل شد — حکومت نهتنها خیابان، بلکه فضای مجازی را هم به میدان جنگ علیه آزادی بدل کرد.
🟩 بخش پنجم: زن، زندگی، آزادی – تولد نسلی بدون ترس (۱۴۰۰ تا امروز)
در شهریور ۱۴۰۱، مرگ مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد، جامعهٔ ایران را به نقطهٔ جوش رساند.
دختری جوان، تنها بهدلیل چند تار مو، جان خود را از دست داد — و همین حادثه تبدیل به نماد چهلوچند سال سرکوب زنان شد.
در مدت کوتاهی، میلیونها زن و مرد در سراسر کشور فریاد زدند:
«زن، زندگی، آزادی»
شعاری که ریشه در مقاومت زنان کرد داشت و در سراسر جهان طنینانداز شد.
این جنبش با اعتراض به حجاب اجباری آغاز شد، اما بهسرعت به جنبشی برای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی تبدیل گشت.
زنان در صف مقدم ایستادند، دانشجویان، کارگران و اقلیتها همراهشان شدند.
برای نخستینبار، جنبش آزادی در ایران بدون رهبر رسمی و کاملاً افقی بود — بر پایهٔ همبستگی و شبکههای اجتماعی.
اما پاسخ حکومت، همچنان همان بود:
بازداشت گسترده، شکنجه، اعدام معترضان، و قطع اینترنت.
با وجود سرکوب شدید، این جنبش تفاوتی اساسی با تمام اعتراضات گذشته داشت:
ترس در جامعه شکسته شد.
▪ تغییر فرهنگی عمیق
جنبش زن، زندگی، آزادی فقط یک اعتراض سیاسی نبود؛
تغییری فرهنگی و نسلی را رقم زد.
در خیابانها، زنان بدون روسری راه رفتند، جوانان در برابر نیروهای امنیتی ایستادند، و مردم شعارهایی دادند که بهروشنی مشروعیت حکومت را نفی میکردند.
از دید جامعهشناسان، این جنبش نخستین بار پس از انقلاب بود که بدنهٔ اجتماعی حکومت علیه خود آن شورید.
دیگر مسئله بر سر اصلاح نبود، بلکه بر سر حقِ زیستن آزادانه بود.
🟩 بخش ششم: تحلیل ساختاری و فرهنگی سرکوب آزادی
در بررسی چهار دههٔ گذشته، چند الگوی ثابت در نقض آزادیها در ایران دیده میشود:
۱. ایدئولوژی و قدرت
جمهوری اسلامی از ابتدا بر پایهٔ «حاکمیت دینی» بنا شده است؛ یعنی مشروعیت از ارادهٔ الهی، نه از ارادهٔ مردم، میآید.
در چنین ساختاری، آزادی فردی تهدیدی برای قدرت محسوب میشود.
هر صدای مخالف، «ضد دین» یا «ضد انقلاب» تلقی میشود.
۲. نهادهای موازی و امنیتی
سپاه پاسداران، بسیج، وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی، شبکهای از نهادهای امنیتی ایجاد کردهاند که همزمان نقش قاضی، پلیس و بازجو را دارند.
هیچ نهاد مستقلی برای نظارت بر عملکرد آنان وجود ندارد.
۳. ابزارهای قانونی برای سرکوب
قوانینی مانند «توهین به مقدسات»، «تبلیغ علیه نظام» یا «اخلال در نظم عمومی» بهطور مبهم نوشته شدهاند تا هر نوع رفتار آزادانه را بتوان با آن مجازات کرد.
۴. کنترل فرهنگی و جنسیتی
زنان در مرکز پروژهٔ ایدئولوژیک حکومت قرار دارند. کنترل بدن، پوشش و رفتار زنان، ابزار حفظ نظم سیاسی–مذهبی است.
در نتیجه، مبارزه برای آزادی زنان در ایران، در واقع مبارزه برای آزادی همه جامعه است.
۵. سانسور و جنگ اطلاعاتی
در دهههای اخیر، جمهوری اسلامی با تکیه بر رسانههای حکومتی و سانسور گسترده تلاش کرده واقعیت را پنهان کند.
اما اینترنت و رسانههای مستقل این چرخه را شکستهاند.
۶. مقاومت فرهنگی جامعه
در مقابل، جامعه ایران نشان داده که خلاق و زنده است.
از شعر و موسیقی تا سینما و شبکههای اجتماعی، فرهنگ ایرانی همواره راهی برای گفتن «نه» به سرکوب یافته است.
از «شجریان» تا «خوانندههای خیابانی نسل جدید»، صداهایی برخاستهاند که آزادی را زنده نگه داشتهاند.
🟩 نتیجهگیری: آینده آزادی در ایران
از سال ۱۳۵۷ تا امروز، بیش از چهار دهه گذشته است و هنوز واژهی «آزادی» در ایران بهای سنگینی دارد.
حکومت اسلامی نشان داده است که آزادی را تهدیدی برای بقا میداند، نه حقی برای شهروندان.
اما جامعه ایران در همین سالها تغییر کرده است — از جامعهای ترسیده به جامعهای آگاه و مقاوم.
اگر در دهه ۶۰ آزادی حتی در گفتار هم ممنوع بود، امروز میلیونها نفر در داخل و خارج کشور از آن سخن میگویند.
اگر روزی حجاب اجباری نماد اقتدار بود، امروز بیحجابی نماد مقاومت است.
آینده آزادی در ایران نه از درون ساختار قدرت، بلکه از درون جامعه زاده میشود؛ از زنان، جوانان، روشنفکران، کارگران، هنرمندان و اقلیتهایی که دیگر حاضر نیستند سکوت کنند.
راه دشوار است، اما مسیر روشن است:
ایران در قرن بیستویکم در حال گذار از فرهنگ اطاعت به فرهنگ آزادی است — و هیچ حکومتی نمیتواند این روند را برای همیشه متوقف کند.
🟩 منابع
1. عفو بینالملل. (۲۰۰۹). Iran: 30 Years of Repression.
2. دیدهبان حقوق بشر. (۲۰۲۴). Iran: Events of 2023.
3. خانه آزادی (Freedom House). (۲۰۲۴). Freedom in the World: Iran.
4. گزارشگران بدون مرز (RSF). (۲۰۲۴). World Press Freedom Index – Iran.
5. شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد. (۲۰۲۳). گزارش ویژه درباره وضعیت حقوق بشر در ایران.
6. ابراهامیان، ارواند. اعترافات شکنجهشده: زندانها و اعترافات در ایران معاصر. دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۹۹.
7. بشیریه، حسین. جامعه مدنی و توسعه سیاسی در ایران. نشر نی، ۱۳۷۷.
8. احمدی، حمید. ایدئولوژی و انقلاب در ایران. مرکز مطالعات سیاسی، ۱۳۸۳.
9. کدی، نیکی. ایران مدرن: ریشهها و نتایج انقلاب. دانشگاه ییل، ۲۰۰۳.
10. مرکز حقوق بشر در ایران (CHRI). (۲۰۲۲). The Cost of Defending Freedom.
11. هرانا (HRANA). (۱۴۰۲). گزارش سالانه نقض حقوق بشر در ایران.
12. سروش، عبدالکریم. «قبض و بسط تئوریک شریعت.» مجله کیان، دهه ۱۳۷۰.
13. عبادی، شیرین. ایران بیدار است. نیویورک، ۲۰۱۰.
14. نرگس محمدی. زن، زندگی، آزادی. پاریس، ۲۰۲۳.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر