عنوان: ریشههای روانشناختی استبداد: چگونه ترسهای درونی، سازندهٔ قفسهای اجتماعی میشوند؟
آزادی، نه یک امتیاز، بلکه یک وضعیت وجودی است. اما چرا بسیاری از جوامع، حتی پس از سالها مبارزه، دوباره به سوی اقتدارگرایی یا انفعال بازمیگردند؟ پاسخ در روانشناسی جمعی ترس و انفعال نهفته است. استبداد بیرونی، در واقع انعکاسی از ناتوانی ما در مدیریت ترسهای درونی است. وقتی فرد از شکست، طرد شدن، یا "متفاوت بودن" میترسد، ترجیح میدهد به آغوش امنیت کاذب و اطاعت کورکورانه پناه ببرد. این پذیرش ناآگاهانه، سوخت اصلی ماشینهای سرکوب است.
مسئولیت کانون شبکه آزادگی، ابتدا تربیت "شهروندان شجاع" است تا "معترضان خشمگین". شجاعت نه فقدان ترس، بلکه عمل کردن با وجود ترس است. ما باید در برنامههای خود، تمرینهای شناخت درمانی (Cognitive Therapy) را برای اعضا بگنجانیم: شناسایی "باورهای هستهای محدودکننده" که فرد را متقاعد میکنند ناتوان است. هر فرد باید خود را به چالش بکشد تا در محیطهای کوچک و روزمره، مرزهای ذهنیاش را بشکند. مثلاً، در محیط کار یا خانواده، یک ایده مخالف با جریان غالب را با احترام و قاطعیت مطرح کند. این عمل کوچک، عضلات شجاعت مدنی را تقویت میکند. هر بار که فردی از "منطقه آسایش" خود خارج میشود و ریسک ابراز عقیده را میپذیرد، یک گره در شبکه آزادگی را محکمتر میکند. تنها زمانی که اکثریت افراد جامعه به طور مستقل بتوانند بر اضطرابهای درونی خود غلبه کنند و مسئولیت سرنوشت خود را بپذیرند، دیگر هیچ دیکتاتوری توانایی حکمرانی نخواهد داشت. این مسیر، مسیری طولانی و درونی است، اما تضمینکنندهٔ پایداری آزادی در نسلهای آینده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر