بگو چند صبح دیگر چوبه های دار را خواهیم شمرد، چرا که روسری دخترم شده حالا زنجیری، شکنجه پنهان ، چقدر مهم شده، موهای زنها در تاریخ ، در جغرافیا ، در خیابانهای تهران، عصر ، عصر بی کسی، عصر پیام کوتاه است اما موها بلند ، روسری ها خنجری شده اند که دلبرانه از پشت سر در قلبهای جوان فرود میآید. میدانی نام مادرم را از یاد برده ام ، همه کلمه ها نامش هستند بجز آزادی، بگو با من ، اگر خسته شدم ، آیا مادرم خواهد گرفت در آغوشش مرا تو گفتی نامش نیست آزادی.
نام تمام دختران ایران آزادی است # زندگی #آزادی
۱۴۰۳ تیر ۲۷, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
شعر ""روایت رسمی"" 16.07.2025
تاریخ را آنها نوشتند با جوهری از خون و صفحاتی از پوستِ فراموشی. نوشتند: «مردم، خائن بودند.» اما کسی نگفت چرا خیابانها پر از جنازههای بی...

-
می نویسم، واژه، جمله باید مرگ را داخل پرانتز بنویسم! این روزها دخترها می بافند موهایشان را! صدای بوسه میاید از تمام ساختمانهای بلند تهران! ...
-
مهاجرت نخبگان از ایران، که بهعنوان «فرار مغزها» نیز شناخته میشود، یکی از چالشهای مهم اجتماعی و اقتصادی کشور در دهههای اخیر بوده است. ا...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر